فرهنگ امروز / بابک مهدیزاده: سید علیرضا بهشتی فرزند آیتالله شهید بهشتی میگوید پدرش با مهندس مهدی بازرگان رابطۀ دوستانه و ریشهداری داشته است؛ رابطهای که علیرغم وجود برخی اختلاف نظرها هیچگاه به دشمنی یا تندگویی ختم نشد. او در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» مخالفت پدرش با دولت موقت را رد میکند و معتقد است که تنها نقد دکتر بهشتی به مهندس بازرگان در شیوه مدیریت کشور بود، نقدی که حتی بعضی از اعضای نهضت آزادی هم به شخص بازرگان داشتند. نمونهاش هم انتقاد شهید بهشتی از بازرگان در مساله مذاکره با آمریکا است که نقد ایشان متوجه عدم ارائه متن مذاکرات به شورای انقلاب از سوی دولت موقت بود.
***
گفتوگو را از رویکرد شهید بهشتی نسبت به دولت بازرگان شروع کنیم. بعضیها صحبت از مخالفت شهید بهشتی با تشکیل دولت موقت از سوی مهندس بازرگان میکنند. آیا این رویکرد درباره شهید بهشتی صحت دارد؟
اتخاذ تصمیم در این موارد در فرایند تصمیمگیری مبتنی بر عقلانیت جمعی و در شورای انقلاب انجام میشد. ما هیچ سند و مدرکی دال بر اینکه ایشان با این انتخاب مخالفتی داشته در دست نداریم. علاوه بر اینکه آشنایی، دوستی و سابقه همکاریهای مابین این دو آنقدر بوده که در صورتی که شهید بهشتی مخالف بوده صراحتا بیان بکند.
به هرحال اختلاف نظرهایی بین این دو بوده است. انتقاد بهشتی به خط مشی سیاسی بازرگان بر چه اساس بود؟
انتقاد شهید بهشتی و بسیاری دیگر از اعضای شورای انقلاب از جمله مرحوم آیتالله طالقانی و مرحوم مهندس سحابی نسبت به خط مشی سیاسی مرحوم بازرگان نبود، به شیوه اداره کشور بود. اعتقاد داشتند با توجه به ظرفیت عظیمی که انقلاب به وجود آورده است و نیز با توجه به ناکارآمدی دستگاههای اجرایی موجود، لازم است از توانمندیهای نیروهای جوانتر در قالب برنامههای مشخص استفاده شود. اتفاقا در معاونت طرحهای انقلاب دولت که مرحوم دکتر سحابی به عهده داشت طرحی توسط آقای مهندس بنیاسدی برای تشکیل جهاد سازندگی تهیه شد که به بخشی از این نیاز پاسخ داد. بنابراین، انتقادات متوجه برخی جهات شیوه مدیریت کشور بود نه خط مشی سیاسی.
این انتقادات آنقدر بود که مثلا شهید بهشتی خواستار برکناری دولت از سوی امام شود یا خودش صراحتا این را خواسته باشد یا در محفل خصوصی یا عمومی بازگو کرده باشد؟
تا آنجا که من اطلاع دارم خیر.
آیتالله بهشتی انتقادشان را نسبت به شیوه اداره کشور در دوره بازرگان چگونه بیان میکردند؟
توجه داشته باشید که درباره دو نفر صحبت میکنیم که به لحاظ اخلاقی انسانهای خودساختهای بودند و حتی با مخالفان سرسختشان جز به ادب دهان نمیگشودند. این را در تمام مناظرههایی که از شهید بهشتی به جای مانده میتوان مشاهده کرد. هم مرحوم بازرگان و هم شهید بهشتی برای دیدگاههای خود استدلالهای منطقی داشتند. انسانی که منطق دارد نیاز به دشنامگویی ندارد و اگر گاه در مباحثات دیپلماتیک با قدرتهای سلطهجو لازم باشد پاسخی مستحکم بدهد، حداکثر به درشتگویی متوسل میشود نه دشنامگویی. اما این دو، با تمام اختلاف نظرهایی که داشتند تا آخر عمر با احترام درباره یکدیگر صحبت میکردند.
مهندس بازرگان مخالفین زیادی داشت که فقط به شیوه اداره کشور انتقاد نداشتند. این منتقدین بیشتر به کدام جناح و تفکر متعلق بودند و دلیل مخالفتشان با بازرگان چه بود؟
مخالفان مهندس بازرگان، دولت موقت و عملکرد آن خیلی متنوع بودند؛ از احزاب مارکسیست بگیرید تا گروههایی با ایدئولوژی التقاطی مانند مجاهدین خلق و فرقان. در خود شورای انقلاب هم صادق قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر از منتقدان جدی دولت بودند. برخی روحانیون انقلابی هم در صف مخالفان بودند از جمله شهید محمد منتظری که هم نسبت به شورای انقلاب و هم نسبت به دولت موقت سخت منتقد بود. حتی تعدادی از اعضا و طرفداران نهضت آزادی مثل مرحوم مهندس سحابی و سید محمدمهدی جعفری به همین دلیل از نهضت جدا شدند، هر چند هیچگاه حرمت پیشگامی ایشان در مبارزات را نشکستند. همانطور که شما هم اشاره کردید مخالفتها متنوع بود و از انتقاد نسبت به عملکرد تا وارد کردن اتهاماتی بیپایه را در بر میگرفت.
آیا شهید بهشتی دولت بازرگان را در خطر سقوط در دام آمریکا میدید؟ چون در جایی از ایشان نقل شده که «ما در رابطه با دوستانمان میگفتیم آنچه شما میگویید که ایران به خاطر دولت بازرگان در معرض خطر سقوط در دام آمریکا قرار گرفته است صحیح است، اما راه مقابله با او تضعیف دولت موقت نیست.»
در این نقل قولی که شما آوردهاید خطر سقوط در دام آمریکا متوجه کشور است و نه دولت بازرگان. اتفاقا خوب است بدانید در سفری که شهید بهشتی به استان یزد داشت، در پایان یک سخنرانی عمومی و طبق رویه معمول ایشان، جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد. آنجا پرسیده شد که آیا مذاکره هیات نمایندگی دولت موقت در گفتوگوهای الجزایر را خیانت به کشور و انقلاب میدانید؟ ایشان پاسخ داد که اولا اصل مذاکره با آمریکا یا دیگر قدرتهای خارجی نمیتواند اشکال داشته باشد. مهم محتوای مذاکره است و شفافیت در مقابل مردم که در نظام اسلامی نامحرم محسوب نمیشوند. گزارش دیدار خودشان با کورت والدهایم (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) به مردم را به عنوان مثال یادآور میشود. ثانیا آقایان بازرگان و دکتر سحابی و افرادی که ایشان از نهضت آزادی میشناسد را مسلمانانی مؤمن، پایبند و پیشتاز در مبارزات میداند، ولی ایرادی که به مذاکرهکنندگان وارد میداند این است که چرا هنوز گزارش مذاکرات را به شورای انقلاب که به مثابه مجلس شورای ملی است ارائه نکردهاند. متن این نوار را در سایت بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله دکتر بهشتی که متأسفانه هنوز فیلتر است منتشر کردهایم.
شما به رابطه دوستی شهید بهشتی و مهندس بازرگان اشاره کردید. این رابطه چه اندازه بود؟
دوستی این دو نفر به سالها قبل از انقلاب و به خصوص پس از ماجرای نهضت ملی شدن نفت باز میگشت. شهید بهشتی بعدها در جریان محاکمه و زندان مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم آیتالله طالقانی حضور پیدا میکند. در کتاب ارزشمند «مرجعیت و روحانیت» هم که به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی منتشر شد، مقالات هر دو به نقد سازمان روحانیت مرتبط میشد که با مطالعه آن میتوان به نزدیکی فکریشان پی برد. در حوزههای متعدد با یکدیگر همکاری داشتند. شهید بهشتی یکی از سخنرانان ثابت انجمن اسلامی مهندسین بود. بارها شاهد حضور مرحوم بازرگان در منزل بودم. وقتی برای ایشان در استکانهای معمولی چای میبردیم با همان شوخ طبعی معمولاش درخواست لیوان چای میکرد! خود من هم با پسر کوچکتر ایشان آقای دکتر محمدنوید بازرگان در یک مدرسه بودم و رفاقتی داشتم که هنوز هم پایدار است.
نظر شهید بهشتی درباره عضویت بازرگان در شورای انقلاب چه بود؟
همانطور که میدانید، اعضای مؤسس شورای انقلاب عبارت بودند از آقایان مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمدجواد باهنر. این افراد بودند که اسامی دیگر اعضای شورا را به امام خمینی معرفی کردند که عبارت بودند از آقایان سید محمود طالقانی، محمدرضا مهدوی کنی، سید علی حسینی خامنهای، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، مصطفی کتیرایی، احمد صدر حاج سیدجوادی، سرلشگر قرنی و سرتیپ مسعودی. اینها اعضای شورای انقلاب پیش از بازگشت امام به ایران بودند. بعدها افراد دیگری مانند صادق قطبزاده، ابراهیم یزدی، سید ابوالحسن بنیصدر، حبیبالله پیمان، احمد جلالی، میرحسین موسوی و عباس شیبانی نیز به شورا اضافه شدند. البته درباره عضویت افراد دیگری هم مانند خانم زهرا رهنورد به نمایندگی از زنان بحث شد اما به دلیل وجود موانع عملی، درباره نمایندگی اقشار مختلف در شورای انقلاب اتفاق نظر به دست نیامد. بنابراین قطعا شهید بهشتی با عضویت مرحوم بازرگان در شورای انقلاب موافق بود. تأکید بر ضرورت حضور مرحوم بازرگان در شورای انقلاب را در ماجرای استعفای دولت موقت هم شاهد بودیم. هنگامی که شهید بهشتی متوجه میشود که دولت موقت استعفای خود را به امام اعلام کرده و قرار است این بار امام با آن موافقت کنند (چون مرحوم بازرگان چند بار دیگر هم استعفا را مطرح کرده بود)، با شتاب به همراه آقایان هاشمی و باهنر به قم رفتند تا امام را متقاعد کنند استعفا را نپذیرند که ظاهرا موفق هم شده بودند، اما در هنگام بازگشت از قم، از طریق رادیوی ماشین خبر پذیرش استعفا را شنیدند. پس از آن هم شهید بهشتی یکی از کسانی بود که باعث حضور مرحوم بازرگان و دیگر اعضای دولت موقت در ترکیب جدید شورای انقلاب شد؛ شورایی که تا انتخاب مجلس شورای ملی مسئولیت قانونگذاری را همچنان بر دوش داشت و تا انتخاب رئیسجمهور مسئولیت اجرایی کشور را هم به عهده گرفت.
آیا از نظر شهید بهشتی، بازرگان تثبیت کننده نظام نوپای جمهوری اسلامی بود یا اصولا موافق حضورشان در دولت نبودند؟
اگر موافق نبود که این همه اصرار بر حضور مرحوم بازرگان نداشت. توجه داشته باشید که در آن سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب، نظر اعضای شورا و بیشتر فعالان سیاسی به هر چه گستردهتر بودن دامنه تلاشگران بود، با هر طرز فکر و از هر طیفی که بودند. به این خودی و ناخودی کردنهایی که بعدها شاهد آن بودهایم، در آن سالها کسی اعتقاد نداشت.
آیا شهید بهشتی موافق تشکیل کابینه موقت توسط شخص دیگری نبود؟ آیا کس دیگری را به امام پیشنهاد داد؟ این سؤال را از این جهت میپرسم که بعضیها این شائبه را مطرح میکنند.
نه، اگر چنین چیزی مطرح بود حتما خبر داشتیم.
منبع: تاریخ ایرانی
نظر شما